عشق

باش تا باشم

هی
سوأل و
هی
سوأل
هی
دلم لبریز تفسیر محال
هی
خیالم رنگ رنگ از یادتو
هی
دلم در انتظار لحظۀ دیدار تو
هی
بهانه از نبودنهای تو
هی
هراسانم فراموشم کنی
چون چراغی،
با طلوع صبح خاموشم کنی
هی
تنم میلرزد اینجا نیستی
سردم است و
فکر سرما نیستی
هی
تو میخندی به رویاهای من
کی تو باور میکنی شکل محبتهای من
هی
تو عشقی،
من تمنایی خموش
می بری از یاد من هی عقل و هوش
هی
به قلبم هی نزن آرام من
باش تا باشم کنارت
عشق بی پروای من






گزارش تخلف
بعدی