مولای من :((
اي يأس من خسته به دنبال اميدتبايد چه كند آنكه نه ديد و نه شنيدت
رؤياي من آويخت ز هر باغ و بهاري
اما گل نرگس! تو كجايي كه نديدت
تا كي بنشينم به اميدت كه بيايي
تا كي بنشينم كه بيايي به اميدت!
شب در شده و ماه بر آن روزنة قفل
پيداست فقط تكهاي از صبح سپيدت
پيداست كه ميرقصد و نزديك ميآيد
از روزن در روشني شاه كليدت